Friday, April 11, 2014

يا علي گفتيم و عشق آغاز شد... 27.1.1391پنجشنبه بود ديونش شدم. اولين قرار بود. من ... وحيد ... چهار ق


ديروز دير تر از هميشه رفتم خونه وحيد زود اومده بود ولي رفته بود به پدر وشهرم تو كارا كمك كنه واسه همين كليدارو داده بود خونه مادر شوهر رفتم ناهار اونجا خوردم كليدا رو برداشتم ديدم ناهيد خواهر شوهر كوچيكه خيلي خستس از دانشگاه اومده خوابيده مادر شوهر هم كمرش درد ميكنه رفتم خونه زنگيدم گفتم مامان من ماكاروني درست كردم ميارم اون ور شما شام نزار..
يا علي گفتيم و عشق آغاز شد... 27.1.1391پنجشنبه بود ديونش شدم. اولين قرار بود. من ... وحيد ... چهار قل... بهم داد تا آرومم كنه.. رامم كرد شدم عاشق چشماش... الان نبض وحيد نفس منه دوسش دارم. خدايا ممنونم از اين عشق .... آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه عشق به نام منه ديوانه زدند
وحيد ي قلب اين جا براي تو ميتپه My Love's نداي عزيزم كه خيلي دوسش دارم و آقا وحيد asoar ضیافت ">ضيافت عروس مهاجر تنها عشق اطلاعات بدردخوبه استامینوفن( خیلی باحاله) مطالب كنكوري محدثه و كيوان حرف های خواهر شوهری یک دختر....( خیلی خاصه ) دوست پسر می خوای سرباز آخر هلن جونم بهار جون عزیزم یکتا شمیسا ژيلا جونم رویا جونی جیران نازیلای عشقم خانومی آقا امید باران بانو بهار بانو و همسرشون زهرا جونم مهسا جونم( بهترین panago جاری دنیا) گلسا جونم abrahim مریم زنی مردد میان ماندن و رفتن تست هوش ژوان دختري از جنس تنهايي دختر گندمگون آرش و الهه عاشقانه زندگي تلخ خصوصي هاي يك نوعروس داداشي ϟ@ ℯ ß@ᾔü گاهي به آسمان نگاه كن حرف دل یک جوان مهتاب جان
فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر panago ****

No comments:

Post a Comment